من و تنهایی

می دانی تنهایی ترس می آورد

من و تنهایی

می دانی تنهایی ترس می آورد

اعتراف میکنم ...

بغض کردم...

دستم لرزید.....

بغضم ترکید ...

اعتراف میکنم...

زجه زدم ...

زار زدم ...

اعتراف میکنم...

واسه تو دعا کردم...

نذر کردم...

اعتراف میکنم منتظره معجزه نشستم ...

نظرات 3 + ارسال نظر
sepehr شنبه 28 آبان 1390 ساعت 20:27

خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
Omidvaram ye rahi peyda konid ke beham beresid

mehdi tamimi شنبه 26 آذر 1390 ساعت 00:04

mese hamishe zibaa bood

hamid شنبه 19 فروردین 1391 ساعت 18:41

من هم بغض کردم!اشک ریختم!اما دستان پر محبت یک دوست اشکهایم را پاک کرد!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد