من و تنهایی

می دانی تنهایی ترس می آورد

من و تنهایی

می دانی تنهایی ترس می آورد

تو خودت میدونی چه آرامشی برا من داری...

تو میدونی چقدر باهات بهم خوش میگذره ...

ولی فقط خدا میدونه چقدر برام عزیزی

ولی نمیشه... به خدا نمیشه....

من اون کسی نیستم که تو فکر میکنی...

این یه نقابِ ...

یه نقش که دارم بازیش میکنم ...

و تو نمیدونی ...

و فقط خدا میدونه که چقدر از این نقاب متنفرم ...

از این نقشی که دارم بازیش میکنم متنفرم ...

تو عزیزِ دلِ مهسا هستی مهربون ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد